دنیام واسم خسته کننده شده هر جوری نگاه میکنم محدودیت میبینم
هر مودل زندگی کنی تهش یا ادم خوبی میمیری یا بد زندگیتم یه سری قوانین احاطه کرده و جای کار ی ورای این قوانین نیست مگر تو ذهنت
مثلا پا میشی کلی سرحال دلت میخواد یه صبحونه خوب و مفصل بخوری بری واسه پیاده روی و بعدشم بیای خونه یه دوش بگیری و ساعت تازه ۸ باشه اما نه بیدار شدی با کلی سرحالی و خوشحالی میبینی ساعت ۱ست و مامانت داره دهد میزنه بیا ناهار !
اعصابت به هم میریزه و میخوای بازم بخوابی چون خسته ای از اینکه اینقدر بی اراده ای
بعدم فوش رو میکشی به روزگار