سخت میشود که این کلمههای سرکش را به بند بکشم تا از مرزهای خیالی و خط قرمزهای ساختگی نگذرند. برای من، که هزار سال است حرفهام را ساده و آسوده گفتهام، این روزها، سخت میگذرد. برای من، که بلد نشدهام، کلمات را با خط کش ِ مصلحتورزیهای ریاکارانه اندازه بگیرم.
این روزها، سخت میگذرد؛ وقتی که میترسم که کسی از "نوشتن" ِ من بترسد.
همین!
این روزها، سخت میگذرد؛ وقتی که میترسم که کسی از "نوشتن" ِ من بترسد.
همین!